فارهه

 خانه
دیدار در عرفات 
ارسال شده در 25 مهر 1397 توسط ايسان منور در بدون موضوع

سال 1366 که به مکه مشرف شدم ، عضو کاروانی بودم که قرار بود شهید بابایی هم با آن کاروان اعزام شود. ولی ایشان نیامدند و شنیدم که به همسرشان گفته بودند: بودن من در جبهه ثوابش از حج بیشتر است .

در صحرای عرفات وقتی روحانی کاروان مشغول خواندن دعای روز عرفه بود و حجاج می گریستند من یک لحظه نگاهم به گوشه سمت راست چادر محل استقرارمان افتاد . ناگهان شهید بابایی را دیدم که با لباس احرام در حال گریستن است.

از خود پرسیدم که ایشان کی تشریف آوردند؟ کی مُحرم شده و خودشان را به عرفات رسانده اند. در این فکر بودم که نکند اشتباه کرده باشم. خواستم مطمئن شوم. دوباره نگاهم را به همان گوشه چادر انداختم تاایشان را ببینم. ولی این بار جای او را خالی دیدم.

این موضوع را به هیچ کس نگفتم چون می پنداشتم که اشتباه کرده ام .

وقتی مناسک در عرفات و منا تمام شد و به مکه برگشتیم، از شهادت تیمسار بابایی باخبر شدم در روز سوم شهادت ایشان در کاروان ما مجلس بزرگداشتی برپا شد و در آنجا از زبان روحانی کاروان شنیدم که غیر از من تیمسار دادپی هم بابایی را در مکه دیده بود. همه دریافتیم که رتبه و مقام شهید بابایی باعث شده بود تا خداوند فرشته ای را به شکل آن شهید مامور کند تا به نیابت از او مناسک حج را به جا آورد.

«سرهنگ عبدالمجید طیب »

نظر دهید »
لباس ساده 
ارسال شده در 25 مهر 1397 توسط ايسان منور در بدون موضوع

از زمان دانشجویی نوع لباس پوشیدن عباس،(بابایی) که همیشه ساده و بی پیرایه بود، برای من شگفتی داشت و همواره در جست و جوی پاسخی مناسب برای آن بودم.

روزی به همراه عباس در جلو گردان پروازی قدم میزدیم. پس از صحبتهای زیادی که داشتیم در مورد فلسفه پوشیدن لباس ساده و بی پیرایه اش از او سوال کردم. او در حالی که صمیمانه دستش را روی شانه ام گذاشته بود گفت:

-هیچ دلم نمی خواست راجع به این قضیه صحبت کنم؛ ولی چون اصرار داری تا بدانی؛ برایت می گویم.

پس از مکثی کوتاه گفت:

-انسان باید غرور و منیتهای خود را از میان بردارد و نفسش را تنبیه کند واز هر چیزی که او را به رفاه و آسایش مضر می کشاند و عادت می دهد پرهیز کند، تا نفس او تزکیه و پاک شود. ما نباید فراموش کنیم که هر چه در این دنیا به انسان سخت بگذرد در آن دنیا راحت تر است. دیگر اینکه تزکیه و سرکوبی هوای نفس موجب خواهد شد تا انسان برای کارهای سخت تر و بالاتر آمادگی پیدا کند.

(تیمسار خلبان عباس حزین)

نظر دهید »
عهد با جانان
ارسال شده در 24 مهر 1397 توسط ايسان منور در بدون موضوع

​#تلنگر??
♦️بین این انسانهای رنگارنگ! ?

که خیـــره می شوند و #معذب می کننــد تــو را
♦️نگـاه #جوانــکی? کــه،زودتــر از تـــو ســرش را بــه زیــر می انـــدازد

تـــا دلـ❤️ مولایش را نشکنـد?
یــک دنیا #دلخوشـی ست… 
♦️و زمـــزمه ای? کـــوتــاه:

مــــرا عهــــدی ست با جـــانان?
♦️در کوچه و خیابان نگاه را از #حیا! 

میهمان سنگ فرش خیابان می کنیم?

و درزهای بهم پیوسته کف پیاده رو را می شماریم.
♦️تا نکند? چهره به چهره! 

صورت به صورت!

نگاه به نگاه #نامحرمی افتد… 
♦️اما بعضی ها صفحات اجتماعی? را #غافل اند! غافل از اینکه چشم? پیغام رسان #دل است! 
♦️ #ای_برادر!

?عکس با #ریش و محاسن با ادیت نورانی?! 

✋دست با انگشتر فیروزه? و عقیق یمانی!

حالت ایستاده و نشسته با برادران #ایمانی! ?
♦️ #ای_خواهر!

عکس سجاده و چادر نماز? در اتاق عرفانی! ?

عکس? از گونه ی نصفه و چشم بارانی?!

جمع دوستان و #کافه های اعیانی!
♦️نیست❌ در شان یک یار #سیدخراسانی!!!?درج کامنت با ادبیات بسیار #دخترانه و #پسرانه! 
♦️اینها بخشی از مشکلاتی ست که ما #مذهبی ها! در گیر آن هستیم…?

خواسته و یا ناخواسته?…
♦️اگر در فضای #حقیقی مواظب رفتار و نگاه و کلام مان? هستیم!

در فضای مجازی هم باشیم…☝️?
♦️عکس? با هزار ژست و مدل گذاشتن در این صفحات?! 

مانند این است که سر چهارراه شهر↹؛

ایستاده و #ژست بگیریم! 

و به تعداد فالوور های مان چه دختر و چه پسر! تماشا کنند مارا… ?
♦️مواظب باشیم #دل ها را نلرزانیم?… 
♦️عهد با #جانان را فراموش نکنیم♨️…!!
#حیا  

#عفت

#عهد_با_جانان

#وارثان_مادر_مولا

نظر دهید »
به دنبال ما می دوید و از ما پوزش میخواست 
ارسال شده در 24 مهر 1397 توسط ايسان منور در بدون موضوع

یک روز که در کلاس هشتم درس می خواندیم. هنگام عبور از محله «چگینی» که از توابع شهرستان قزوین است، یکی از نوجوانان آنجا بی جهت به ما ناسزا گفت و این باعث شد تا با او گلاویز شویم.

 ما با عباس(بابایی) سه نفر بودیم و در برابرمان یک نفر. عباس پیش آمد و برخلاف انتظار ما، که توقع داشتیم او به یاریمان بیاید. سعی کرد تا ما را از یکدیگر جدا کند و به درگیری پایان دهد.

 وقتی تلاش خود را بی نتیجه دید، ناگهان قیافه ای بسیار جدی گرفت و در جانبداری از طرف مقابل با ما درگیر شد.

من و دوستم که از حرکت عباس به خشم آمده بودیم،به درگیری خاتمه دادیم و به نشانه اعتراض، از او قهر کردیم.

سپس بی آنکه به او اعتنا کنیم، راهمان را در پیش گرفتیم، اما او در طول راه به دنبال ما می دوید و فریاد می زد:

-مرا ببخشید آخر شما دو نفر بودید و این انصاف نبود که یک نفر را کتک بزنید.

1 نظر »
یادت باشه!
ارسال شده در 24 مهر 1397 توسط ايسان منور در بدون موضوع

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

آخرین مطالب

  • رمان یک فنجان چای با خدا قسمت پنجم 
  • رمان یک فنجان چای با خدا قسمت چهارم 
  • رمان یک فنجان چای با خدا قسمت سوم 
  • رمان یک فنجان چای با خدا قسمت دوم 
  • رمان یک فنجان چای با خدا قسمت یک 
  • ارتباط با نامحرم 
  • دلت پاک باشه کافیه 
  • حتما مطالعه شود 
  • یادی از گذشته ها 
  • مراقب باش 

آخرین نظرات

  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در رمان یک فنجان چای با خدا قسمت پنجم 
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در کربلا به رفتن نیست به شدن است 
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در زندگی شاد 
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در حتما مطالعه شود 
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در ارتباط با نامحرم 
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در از هر کسی به اندازه ی خودش توقع داشته باش 
  • خادم الطلاب  
    • خادم الطلاب
    در دلت پاک باشه کافیه 
  • ...  
    • ...
    در مراقب باش 
  • منو دوتا دخترام  
    • طلبه سرباز
    در خیلی قشنگه حتما بخونید 
  •  
    • فارهه
    در وصیت نامه سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
  • منو دوتا دخترام  
    • طلبه سرباز
    در وصیت نامه سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
  •  
    • فارهه
    در وصیت نامه سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در وصیت نامه سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
  • زكي زاده  
    • مائده
    در به دنبال ما می دوید و از ما پوزش میخواست 
  •  
    • فارهه
    در عاشقای واقعی 
  • منو دوتا دخترام  
    • طلبه سرباز
    در عاشقای واقعی 
  • منو دوتا دخترام  
    • طلبه سرباز
    در دوستت دارم مادر
  • منو دوتا دخترام  
    • طلبه سرباز
    در پیرمرد اسیابان
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

فارهه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اسرار زندگی
  • بدون موضوع
  • تلنگر
  • حجاب
  • داستان
  • رمان
  • شبهه
  • ظهور
  • منبر
  • وصیت
  • پند
  • کربلا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
http://farehe.kowsarblog.ir