رمان یک فنجان چای با خدا قسمت دوم ارسال شده در 2 آبان 1397 توسط ايسان منور در رمان ❂◆◈○•——————– ﴾﷽﴿ آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خیالش مبارزه کرد و مدام از آرمانش گفت به این امید که فرزندانش… بیشتر » خاکستری رجزخوانی زلزله عادت نظر دهید »
آخرین نظرات